در دیدگاه و تفکر انسان شرقی رنج نتیجه یک خطای سر زده از وی یا گذراندن یک دوره سختی میباشد که با آن مورد آزمایش قرار میگیرد تا در صورتی که موفق به پشت سر گذاشتن آن شود به حقیقت و کمال انسانی دست یابد. به طور کلی انسان شرقی قائل به رنج بردن به عنوان بخشی از تزکیه نفس خویش میباشد. حتی از نظر بودا یک مسئله اساسی وجود دارد و آن هم رنج است، در واقع رنج نتیجه نوعی ناسادگاری بین عالم درون و عالم بیرون است؛ آنچه که من میخواهم، نیست و آنچه که هست، من نمیخواهم. به طور کلی عرفای شرقی معتقددنر انسان زمانی آرام می شود که به خدا برسد. اما در مقابل از دیدگاه آلبر کامو چیزی تحت عنوان رنج عظیم وجود ندارد و همه چیز با گذشت زمان به دست فراموشی سپرده می شود و حتی معتقد است همین باعث می شود که زندگی تاسف بار شود و به طور کلی در دیدگاه انسان غربی چیزی تحت عنوان رنج نیست و از دیدگاه کامو رنج انسان نتیجه تلاش های بیهوده است.

